راز بی تو بودن
بسم الله الرحمن الرحیم
منم که بی تو نفس میکشم زهی خجلت
مگر تو عفو کنی ورنه چیست عذر گناه
چندی است که دیگر بی تو بودن را کاملا حس میکنم کاملا برایم محرز است که اگر مشکلی دارم اگر غمی دارم تمام به خاطر بی تو بودن است.انتهای غمهایم ،علت اشک هایم. سکوتهای ناگهانی ، پرسش های بی سابقه و اتفاقی،حرکات مرموز همه و همه ناشی از بی تو بودن است.
نگاه های بی روح از روی هوای و هوس استراقهای بی دلیل و کنجکاویهای غیر عاقلانه اعمال نفسانی بی میل و اراده، امیال ب یلذت همه و همه از بی تو بودن نشأت گرفته. چه کنم؟ چه کنم ها، چطور ؟ها منتظر برآورده شدن آرزوها و خیالهای واهی همه و همه از بی تو بودن است. بی ارادگی تنبلی و بی قیدی بی خیالی و احساساتی بودنم همه از بی تو بودن است علم و بی عمل و یقین ظاهر سازی و بی باطنی ادای عشاق در آوردن و عارف خیالی بودن بی نمازی و بی قیدی نسبت به واجبات و محرمات بی نظمی و بی برنامه گی همه را از بی تو بودن دارم .
امید و آرزو و طلب و سائل بودن را و جرأت در خواست را نیز از الطاف و کرامات تو دارم.
وای و وای وای از بی تو بودن و همه عمر بی تو بودن.
شنیدم امشب که در دیدار آن اهل دل گفته بودی که من کسانی را که نماز صبح شان قضا می شود را دوست ندارم .
ای کریم ای عاشق تر و مهربان تر از من بر من
نمی توانم باور کنم که تو با این همه لطف و صفایت بنده های حقیر و فقیری چو مرا دوست نداشته باشی ای همه امید من و ای لطیف تر از جان .
گفتم از بی تو بودن اما حرفها دارم از تو با من بودن. حرف هایی که حتی برای توجیه یک موردش هم که پای تو در میان نباشد مطلبی ندارم جز تو با من بودن را .
ای نگار نازنین فاطمه مرا کی شوی نگار ای طوطیای چشم هر عاشق نسیبم کی کنی این طوطیا را
دست نوشته های دوران جوانی بدون ویرایش جدید