رِبِّیّون

وکَاَیِّن مِن نَبِی قتَلَ مَعَهُ رِبِّیّونَ کَثیرٌ فَما وهَنوا لِما اَصابَهُم فی سَبیلِ اللهِ وما ضَعُفوا ومَا استَکانوا واللهُ یُحِبُّ الصّابرین

رِبِّیّون

وکَاَیِّن مِن نَبِی قتَلَ مَعَهُ رِبِّیّونَ کَثیرٌ فَما وهَنوا لِما اَصابَهُم فی سَبیلِ اللهِ وما ضَعُفوا ومَا استَکانوا واللهُ یُحِبُّ الصّابرین

رِبِّیّون

بسم الله الرحمن الرحیم
ربیون:
((وکَاَیِّن مِن نَبِی قتَلَ مَعَهُ رِبِّیّونَ کَثیرٌ فَما وهَنوا لِما اَصابَهُم فی سَبیلِ اللهِ وما ضَعُفوا ومَا استَکانوا واللهُ یُحِبُّ الصّابرین)) آل عمران ۱۴۶
انبیای الهی برای تبلیغ دین و پاسداری از حریم آن و در راه اجرای قوانین و احکام الهی، قیام و مبارزه و جهاد داشتند و بسیاری از آنان به شهادت رسیدند؛ هرچند گزارشی از بسیاری از پیامبران در قرآن نیامده است.
پیامبران و همراهان ویژه و با وفای آنان که تربیب و تربیت خاص یافته و شدید الربط با ربّ بودند، از گزند وهن، ضعف، استکانت و زبونی و امان خواهی مصون بوده و صابرانه شداید جهاد در راه خدا را تحمل کرده‏اند؛ بدین معنا که هرگز از تهاجم دشمن نهراسیده و بر اثر کمی عده‏ء آن‏ها و زیادی دشمن احساس سستی نکرده و حالت تباهی و بد نداشتند و در برابر بیگانه خضوع نکرده و درخواست کمک نمی‏کردند. خلاصه آنکه آن مجاهدان نستوه هرگز در نبرد با دشمنان دین و رویارویی با سختی‏ها هیچ‏گونه ناتوانی و سستی و زبونی از خود نشان ندادند و هیچ‏گاه زمین‏گیر نشدند و چنان صبوری کردند که الگوی صبر و جهاد و مقاومت و مظهر اسم حسنای صبور و در نتیجه محبوب خداوند
سبحان شدند.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

یادواره

چهارشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۵۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
در پی ارتحال عالم و مجاهد انقلابی و خستگی ناپذیر حجت الاسلام خلدی فراز دستجردی
چند کلامی را  در تجلیل از مقام زهد و انقلابی ایشان بیان میکنم
امید وارم مرضی حضرت حق قرار گیرد

از همان اوان نوجوانی یا بهتر بگویم کودکی یعنی کلاس اول دبستان در مسجد امیرالمومنین علیه السلام پیر عنایت با اشان آشنا شدم
البته متاسفانه در آن روزها به دلیل اختلافات سیاسی و مسایل حاشیه ای که در این محل و مسجد بود شناخت من و امثال من از ایشان به حرفهای بزرگترهایمان مربوط می شد و شناخت صحیح و کاملی نبود به همین خاطر تا دوران راهنمایی بیشتر در مساجد محله دنارت و و حید که منزل پدربزرگ هایم انجا بود استفاده فرهنگی میکردم و در کنار دایی ها و عموها بودم
اما در سنین راهنمایی بودم که با برادر بزرگوار و بسیجی ام جناب اقای علی رضا وحید در مدرسه علامه مدرس آشنا و با تعریفات او مشتاق به امدن بسیج محل شدم
و با وارد شدن به بسیج محل که تقریبا سال 1370 بود
خیلی زود جزئ افراد فعال کانون و بسیج شده و مشغول کار فرهنگی شدم
 در خاطرات شخصی ام بیان خواهم نمود شرح تفصیلی این دوران را
. انشالله
کم کم  وارد دوران دبیرستان میشدم و فضای سیاسی جامعه هم در حا تغییر از دوران جنگ به دوران سازندگی و اصلاحات بود
و اختلافاتی بین مسولین فرهنگی و حاج اقا پیش امد که در این گیر و دار شناخت ناصحیح من و امثال من از ایشان باعث شد کهدلخوریهای زیادی بین ما و ایشان پیش بیاید که امیدوارم خدای بزرگ مارا ببخشاید اما این دوران که می توانست به راحتی به دوران شکوفایی انقلاب و اسلام تمام شود به دلیل عدم شناخت صحیح و رفتار درست از دو طرف به فضای سرد و خاموشی برای محل منجر شد و به لطف الهی دیری نپایید که با اشنا شدن با استاد بزرگوار طاهرزاده و وارد شدن به مباحث معرفتی کم کم
با فضای حقیقت اشنا شده و فهمیدم که می شود در ذیل سایه انقلاب اختلاف نظر و عقیده داشت اما وحدت را هم حفظ کرد
میشود در شرایط سیاسی حساس با استفاده از روش رهبری بزرگوار جذب حداکثری داشت و هر کس را با برچسب ضد ولایت فقیه از دایره خارج نکر. با این نوع نگاه بود که به لطف الهی به اغوش مسجد بازگشتیم و این ایام که با پیشرفت دروس طلبگی اینجانب همراه بود کم کم رابطه ای دیگر با نگاهی نو برایم پیش اورد که بتوانم درست با ایشان ارتباط برقرار کنم که در جای خود بحث مفصل خواهم داشت
اما غرض از این نوشتار این قسمت مطلب بود
که در همین ایام بود که با خاطرات متعدد و سخنرانی هایی که از ایشان درباره انقلاب شنیدم از زبان ایشان عمق مجاهدت و تلاش ایشان رادریافت کرده و به جان دیدم که انصافا زحمات بی بدیلی برای انقلاب متحمل شده اند
حضور ایشان  بلافاصله بعد از واقعه حوزه دارالشفائ و جنایت شاهنشاهی در قم شرکت در مراسمات اصلی انقلاب و رابط بین سخنرانی های امام و انقلابیون اصفهان
تحمل درد و رنج زندان های ساواک و حضور در مناطق محروم و ... از جمله شهر سامان و تبلیغ برای انقلاب و بارها جانبازی در این راه
و حضور در جبهه ها بعد از انقلاب و تشکیل کمیته انقلاب در محل و هزاران فعالیت انقلابی دیگر از جمله مواردی بود که مرا به خود جلب میکرد
یادم نمی رود آن روزی را که پدرانه مرا در ابدار خانه مسجد با صفای وجود نصیحت کرد برای درست درس خواندن و ادامه تحصیل در حوزه و پرهیز از کارهای بیجا و یا عملگی فرهنگی هر چند در ان زمان جهالت من و جو باعث شده بود نصیحت های پدارنه ایشان را درک نکنم اما طولی نکشید که خود به عیان متوجه شدم که ایشان به درستی مرا  موعظه کرده اند و همین امر باعث شد که همیشه دعاگوی ایشان بوده باشم. در دوران چهار سالی که بنده به درس خارج می رفتم البته نه به صورت کامل و پی در پی حضور ایشان به صورت فعال و با انگیزه ان هم مداوم و پی در پی قابل ذکر و تحسین بود تنها کسی که اشکال و سوال درست از استاد حضرت ایت الله مظاهری می کردند ایشان بودند در همان ایام بود که صبح ها بنده را با وسیله نقلیه شان از در خانه سوار و به کلاس درس میبردند و این هم خود از الطاف ایشان به حقیر بود درد و دلهای ایشان در این ایام شنیدنی بود که همه نگرانی ایشان برای انقلاب و اوضاع جامعه و حجاب و غیره بود روحشان شاد.
در اوایل ازدواج بنده درست در همان ایامی که مصادف شدبا قطع شهریه طلبگی من و در بدترین شرایط اقتصادی به سر می بردم اما به لطف الهی حتی خانواده من که نزدیکترین افراد به من بودند متوجه این امر نشدند تقریبا چند هفته یکبار تنها کسی که با امدن درب خانه آن هم بدون این که کسی متوجه شود کمک مالی به این جانب می نمود ایشان بودند که بارها رزاقیت الهی را در همان مرحمتی که از دست ایشان به من میرسید با همه وجود حس میکردم
و این نه یکبار بلکه بارها اتفاق افتاد و بعد ها متوجه شدم برای دیگر طلبه ها هم اینگونه عمل کرده اند که تا کنون از اهالی محل حتی یک نفر هم اینگونه هوای ما طلاب جوان را نداشت همیشه هر وقت کاری را به بنده محول می کردند از قبیل جاری کردن صیغه عقد یا اقامه نماز یا منبر اول کاری که می کردند حق الزحمه را پرداخت می کردند و آنقدر با احتیاط عمل میکردند که دیگران متوجه این امر نشوند که مایه دلگرمی و پشتوانه برای امثال من بود
این زهد بی ریا و کرامت را همیشه در قلبم به یادگار خواهم داشت از ایشان و امیدوارم اشتباهات گذشته و قصورات بنده را بخشیده باشند که رفتار ایشان در این مدت طولانی بعد از ان جریانات نشانه ان بود و روح ایشان مهمان صاحب انقلاب اباعبدالله الحیسن باشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۲۰
حمیدرضا ویسی باصری

نظرات  (۳)


خدا  رحمتش کنه واقعا خوب مردی بود...

ضمنا

حاج حمید دوست داریم.

 

سلام

خدا رحمتش کنه

خدا تفرقه اندازهای محل را هدایت کنه

حاجی جان خیلی دوستت داریم خدا نگهدارت باشه

۰۲ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۵۸ یه رفیق از یاد رفته
خدا رحمتش کنه واقعا خیلی زحمت کشید برا انقلاب ولی خدا لعنت کنه عوامل تفرقه رو

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی